Im safe in your arms
Im safe in your arms

Im safe in your arms

زندگی، فرصت بده شامپوم رو تموم کنم

دو ماه پیش شامپوی مورد علاقم رو به خودم جایزه دادم. از اون موقع یه نفرمون رو زمین خورد، دوتامون رفتن زیر آسمون تمیزتری زندگی کنن و رابطم با یه آدم نزدیک به دلی آنچنان شکرآب شده که هزار گره باید بزنیم تا نزدیک تر بشیم و من؟ من خیلی بد و حالا خیلی بهترم... امروز دیدم شامپوی خوشبو که هربار درش رو باز می کنم انگار شیرجه میزنم وسط هزار خاطره، انگار میوفتم وسط جاده ای که یه بعد از ظهر اردیبهشتی توش قدم می زدیم و دست های امنی روی شونه هام بود، تازه به نصف رسیده... دیدم چه حق دارم که این روزا مثل همین پاراگرافم. بی معنی، پر از نقطه ویرگول و حرف هایی که گفته نمیشن...